پنجره ی کوچک خیال من



{عطارد}

 

 

 

 

قالیچه ی تمنای وجودم را برای قدوم مبارک آن یار دلفریب پهن میکنم و سایه بان وجودم را بر روی دنیای او میزنم تا نکند گرمای محبت دیگران برایش خوشایند شود و عادت کند به دست های گرما دهنده ی دیگران

*هرشب

لالایی میشوم تا خواب را من به چشمانش هدیه دهم نه ستارگان دنیا و آن مه(ماه) دلفریب غریب.

*هر روز 

تلخی روزش را با شکر وجودم مخلوط میکنم تا بلکه آن قهوه ی ترک بشود چای شیرینی که در صبح خورده می شود

روزها و سالها شیرینی بخش رابطه ی تلخمان خواهم شد با اینکه میدانم این قهوه شیرین نمی شود و تو نیز به من دل نمیبندی . ولی باز هم به دور زدن دور تو ای منظومه ی زندگی ام و ای خورشید تابانم ادامه میدهم تا همانند عطارد عشقی را تجربه کنم جگر سوخته تر از دیگران و بیشتر از آنها به دور تو  بگردم.

 

 

 

                                                         نویسنده:مریم عباسیانheartangel


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

انجمن حمایت از حیوانات ایرانیان طراحی سایت، سئو، تبلیغات در گوگل جوانان قرآنی شرکت کیاثمین سپاهان Starlight days-of-new نوستالژی این روزای من ... سالم زیبا نمونه سوالات icdl1 فنی حرفه ای با جواب گاه نوشتهای من